جمعه ۳۰ شهریور ۰۳

علی اکبر خانجانی کیست

علت و درمان همه بیماری های جسمی و روحی و روانی

علی اکبر خانجانی کیست ؟

۲ بازديد

نه ادّعای پیامبری دارم و نه ناجیگری و قطب گری

باز هم می گویم که نه ادّعای پیامبری دارم و نه ناجیگری و قطب گری و امامت و حتّی نائب امامت و نائبِ نائبِ نائبِ امامت . بنده ای بودم کافر و سرگردان و بیکس و حقیر و فقیر که پروردگارم از سر لطف و کرمش بر من نظری فرمود و مرا از ضلالت بسوی روشنائی کشانید . و با اینحال هنوز هم چه بسیار کفرانها و جهالتها و حیرتها و ضلالتها در جان دارم و به امید رحمت و لطف برترش بسر می برم .

و نیز پیدایش دریائی از ابهامات و اتهامات در رابطه با بنده ، علت دیگر نگارش این زندگینامه است . احساس کردم اگر این کتاب را ننویسم کل زندگی و مجموعه آثارم در هاله ای از ابهام و تحریف دوست و دشمن مدفون می شود . و چه بسا تلاش تمام عمرم در جهت احیای دین و معنویت و عقلانیت به نتیجه ای معکوس منتهی شود .

و نهایتاً در حضور خدا و خلق او شهادت می دهم به وحدانیت خالق بی همتا و رسالت همه انبیاء و اولیای حقه و کمال نبوت محمدی و امامت علوی که امروزه در نبوت عیسی مسیح (ع) بعنوان پیامبر زنده و امامت محمد بن حسن عسکری(ع) به عنوان امام زنده متبلور است .

و نیز اینکه همه آثارم در همه سطور و صفحات جز در خدمت معرفی مؤمن زنده و پیامبر و امام زنده نبوده است و مجموعه آثارم در یک کلام اگر یک دستگاه فلسفی محسوب شود چیزی جز فلسفه امامت نیست .

بنابراین اگر هر مسلک و ایده دیگری از آثارم استنباط شود باطل است

علی اکبر خانجانی
عکس استاد علی اکبر خانجانی

بانی مکتب اصالت معرفت

من خود را در این دوران بانی مکتب اصالت معرفت می دانم که این مکتب را که آخرین باقی ماندۀ نور هدایت است در سخن و عمل و احوال و کلّ زندگی خودم به اثبات رسانیده ام و اسوۀ ادّعای خویشتن هستم ……

خداوند بسیاری معارف دینی و اسرار قرآنی و حکمتهای عرفانی را برای من به عینه آشکار نمود و من جهان را عین دین و قرآن را بیان جهان یافتم و نهایتاً قیامت را کشف نمودم و فیلسوف آخرالزّمان و عارف قیامت پنجاه هزار ساله شدم.

در عصر آخرالزّمان و قیامت قرار داریم

از آنجا که ما در عصر آخرالزّمان و قیامت قرار داریم لذا من کاملترین انسان این دورانم زیرا انسان قیامتی هستم پس انسانی کاملاً واقعی و طبیعی و رئالیست هستم زیرا در عصر خودم قرار دارم و با آن زندگی می کنم و مابقی از این دوران غافل و عقب هستند و در تاریخ جا مانده اند . زیرا دین اسلام دین قیامت است و این تنها تفاوت اسلام با سائر ادیان است و هر که قیامت را در زمان ما درک نکرده و با آن زیست نکند مسلمان نیست . و من یک مسلمان کامل و واقعی هستم و لا غیر .

“من از نزد خداوند صاحب رسالتی عرفانی بوده ام بدین معنا که حقیقت و اصل هر امر و ادّعا و ارزش و معنایی را از جعلش باز شناسم و به مردم معرّفی کنم و آنگاه مردمان را در انتخاب مخیّر سازم . انتخاب بین اصل و جعل ، بین حق و حق نما . و فرق ها را آشکار سازم و فاروق عرفانی آخرالزّمان باشم : فرق بین طبابت حقیقی و طبابت جعلی و دجّالی ، فرق بین دین حقیقی و دین نمایشی ، فرق بین عرفان حقیقی و عرفان دجّالی ، فرق بین آدم بودن و آدم نما بودن .

فقط یک مؤمن آل محّمد هستم

به زبان ساده زندگی من یک زندگی مؤمنانه به معنای دقیق کلمه در قرآن است . همان طور که طبق کلام قرآن و احادیث معتبر ، هر مؤمنی از نزد پروردگارش دارای قدرت شفاعت برای مردمان است . بنابر این من فقط یک مؤمن آل محّمد هستم و بس . و اگر قوای صادره از زندگیم چه بسا از قدرت بسیاری از انبیای سابق برتر است نیز امری در حریم ایمان محمّدی در امّت اوست همانطور که فرموده که مقام مؤمنان امّت من در آخرالزّمان از مقام انبیای بنی اسرائیل در نزد خدا بیشتر است .

خداوند اینهمه کرامت و شفاعت و معرفت را از منشأ محبّتی بمن بخشید که در دلم نسبت به مردمان نهاد و من هم حقّ این محبّت را در حدّ توانم ادا نموده و کلّ زندگیم را وقف خدمت به سلامت و هدایت مردم نمودم. این محبّت اساساً و بیشتر متوجّه کافرترین و شقی ترین و فاسد ترین و بیکس ترین و منفورترین مردمان بوده است .

فقری که به آن مفتخرم

نور این محبّت به قلب اهالی درک اسفل السافلین تابیده و بیدارشان ساخته و نجاتشان داده است . و در ادای این وظیفۀ الهی من همۀ عزیزانم را از دست دادم و مبدّل به تنها ترین و فقیر ترین انسان روی زمین شدم و نیز بیمارترین . و امّا فقر و تنهائی و بیماری من نیز امری منحصر به فرد خود من است و شباهتی به هیچ نوعی دیگر ندارد . فقری که به آن مفتخرم و بی نیاز از دو عالم . بیماری ای که دوستش می دارم هرچند که هر دم مرا بر آستانۀ مرگ قرار می دهد . و بیکسی و تنهائی ای که مرا با پروردگارم بلاوقفه همدم نموده و با اولیای او محشور ساخته است .

مجموعۀ آثارم تماماً محصول حبّ من به مردم است

مجموعۀ آثارم تماماً محصول حبّ من به مردم و لذا معلول دین مردم بر گردن حیات و هستی من است و امیدوارم توانسته باشم حقّ این محبّت الهی را به مردم ادا کرده باشم زیرا من اگر در عالم خاک پیر و امامی حیّ و حاضر و در دسترس دائم نداشته ام ولی مردمان نقش پیر و مراد را از جانب پروردگارم برایم ایفا نموده اند آنهم بی مزد و منّت و چه خالصانه با قهر مطلق که هرگز مجال کمترین خطا و شرک بمن نداده اند و همواره مرا از راه کج راست نموده اند و در این راه کمترین ترحّمی بمن روا نداشته اند

 و لذا به پیروی از شیخ خرقانی می گویم :

پروردگارا همۀ گناهان مردمان را ببخش و آنان را اهل جنّت خویش فرما و مرا به جرم گناه خلایق وارد در دوزخ کن و قول می دهم که به یاری تو در آنجا نیز شکر گزار نعمات تو باشم و حقّ دوزخت را درک و تصدیق و ثنا گویم . آمین !

  الا ای همنشین دل که یار تو برفت از یاد                 

  مرا روزی مباد آندم که بی یاد تو بنشینم                   

عاشق علم و حکمت بودم

و دیگر اینکه عاشق علم و حکمت بودم ولی نه از آن  نوعی که در مدرسه حاصل می آید. خداوند این خواسته مرا نیز اجابت نمود ودرباره هر امری که هر آن اراده و احساس نیاز کنم علم لازم را حضوراً می یابم . از نوجوانی عاشق ریاضیات و موسیقی نیز بودم که خداوند به ذات این دو علم و هنر نیز راهم نمود.

و نیز آرزو داشتم که آثارم بیواسطه و بدون سانسور و به رایگان بدست عامه مردم برسد که خداوند این امر را هم مقدور ساخت و سایتهای اینترنتی که آثارم را منتشر می کنند تحقق این آرمان است

علی اکبر خانجانی
عکس استاد علی اکبر خانجانی

بزرگترین وظیفه دینی و عرفانی

بزرگترین وظیفه دینی و عرفانی که من برعهده خود یافته ام همانا معرفی آخرالزمان و نشانه های ظهور و قیامت است که اصل و اساس دین محمد (ص) و قرآن بوده است .

امامت بمعنای

همانطور که در سائر آثارم نشان داده ام امامت بمعنای درک حضور خدا در خویشتن و ظهور او از خویشتن است در درجات متفاوت . و لذا امری فراتر از وصایت و شجرۀ نژادی است همانطور که در قرآن کریم می خوانیم که خداوند به مؤمنین دعائی را تلقین می کند که بگوئید : «خدایا ما را از امامان پرهیزکاران قرار ده» . پس هر مؤمنی استعداد بالقوّۀ امامت را داراست و این امر اکتسابی و اختیاری است و نه صرفاً انتصابی و حاصل نص . اگر اختیار آدمی نباشد هیچ ارزشی در جهان خلقت وجود ندارد حتّی امامت .

خدای حقیقی در هر انسان

خدای حقیقی در هر انسان مؤمنی همان خود – آئی اوست که «خود» او را زیر نظر قرار دارد و خود هم این «آ» ی وجود را تبعیّت و تصدیق می کند و تسلیم ارادۀ اوست . یعنی انسان مؤمن ، انسانی که دارای خدا در خویشتن است یک انسان خود – آگاه است و دارای چشمی شاهد در خویشتن است . این معنا در قرآن هم به کرّات آمده است که مثلاً خداوند با مؤمنان است ، خداوند با صابران است ، خداوند با صادقان است وو … . اینان انسانهائی دارای صاحب و خالق هستند و تحت ربوبیّت و خلقت او قرار دارند

دازگاره

دازگاره برای من پایان جهان و درب آسمان است . وصف من در این باره در برخی آثار و اشعارم عین واقعیّت است و یک توصیف نوستالژیک از زادگاه نیست . من در آنجا همواره در لحظۀ ازلیّت و در اکنونیّت محض قرار دارم زیرا نطفۀ من در آنجا بسته شده و تمام کودکیم تا سنّ ده سالگی را همۀ تابستانها در آنجا بوده و حضور خدا و روح و جاودانگی را در طبیعت آنجا کشف کرده ام . در آنجا من همواره دائم السّجودم . و لذا هرکه شبی را با من در آنجا بسر برده سرنوشت او دگرگون شده است و به چنان بیداری رسیده که دیگر نتوانسته که خود را فریب دهد زیرا بهرسو که می رود مرا می بیند . و من بیداری هستم همانطور که براستی در تمام عمرم نخوابیده ام .

خواب می خواهم به میزان عدم          
  تا عدم از خواب من گردد قلم

برخی از دوستانم که قسمت هائی از این کتاب را مطالعه کرده اند می گویند نوشتن چنین وقایعی درست نیست . اینها یا احمقند و یا در دوستی شان جای بس تردید است . درحالیکه در عصر حاکمیّت جهانی سواد و قلم زندگی می کنیم که به لحاظی عصر پرستش قصّه و رمان و افسانه و اسطوره است تا بجای حقیقت به بشریّت قبولانده شود چرا نبایستی واقعیّتی را که از هزار افسانه و اسطوره بیشتر حامل آرمان انسانی است نوشت تا افسون این افسانه ها خنثی شود و بشر از مالیخولیا نجات یابد .

واقعیّت را همانگونه که بوده و هست بنویسم

 در عصری که حتّی در نزد علمای مذهبی ، وقایع تاریخ مذهب و حقایق ماورای طبیعی تبدیل به قصّه و افسانه می شود تا تکنولوژی بتواند تقدیس شود و جای مذهب را بگیرد و سینما جایگزین وحی گردد چرا نباید با شرح این وقایع به احیای دین خدا پرداخت و یکبار دگر انسان مسخ شدۀ عصر جدید را به یاد خدا آورد و خدا را به یادشان آورد. آیا این چه عیبی دارد . بعلاوه اینکه می شنوم که تا هم اکنون چه قصّه ها و دروغها و خرافه ها بنام من زبان به زبان می چرخد آیا وظیفه ندارم که از حقیقت دفاع کنم و واقعیّت را همانگونه که بوده و هست بنویسم تا من هم تبدیل به یک قصّۀ تازه ای نشوم ؟ بدون این کتاب همۀ آثارم قابل تبدیل و مسخ هستند . وقتی که قرآن در طول تاریخ اینگونه مسخ شده است تکلیف این آثار پرواضح است . و امروزه به یاری زندگی پیامبر و علی (ع) است که می توان به تفسیر و استنباط سالمی از قرآن رسید و این همان ارزش و حقّ شأن نزول قرآن است . وقتی زندگی نویسنده ای را بدانیم آثار و افکارش را بسیار دقیق تر فهم می کنیم . بدون تاریخ صدر اسلام هیچ فهم واضحی از قرآن ممکن نمی آید .

آخرالزّمان یعنی

آخرالزّمان یعنی دوران ظهور دجّال . دجّال هزاران صورت دارد ولی دارای یک رسالت است و آن فریب مردمان بنام دین و حقیقت و نجات و سعادت است . و این ابلیس است که کوس انالحق می زند و وعده به سعادت می دهد و سیمای مقدّسی هم دارد و قرآن از بر می خواند . و من رسالت معرّفی و افشا کردن دجّالهای این دوران را داشته ام و مجموعۀ آثارم جز این نیست . به لحاظی مجموعۀ آثارم یک دائرةالمعارف دجّال شناسی است . و خداوند این بصیرت را بمن داد تا دجّال را در هر لباسی بشناسم . در لباس علم و هنر و شریعت و عرفان و عشق و دموکراسی و آزادی و برابری وو… .

از آنجا که وحی و کلام الله را از باطن خود یافته ام مجبور بوده ام تا هزار سیمای ابلیس را بشناسم . و اینست که بزرگترین ابلیس شناس این دورانم و ابلیس را در هر لباسی می شناسم . و بدینگونه بود که به کمال تنهائی رسیدم و جز خدا برایم نماند و این آرمان تمام زندگی من بود که بعد از هجرت از دازگاره آنرا از خدا خواستم و اجابتم فرمود و لذا هیچ دروغگوئی در کنار من نماند .

انتشار دائرةالمعارف عرفانی

بهرحال انتشار مطالبی که در فرهنگ ما سابقه ندارد می تواند موجب صدها اتّهام نابخشودنی بمن را فراهم کند زیرا همۀ طبقات و اعماق فرهنگ و مذهب جامعۀ ما را در بر می گیرد و هویّتی شدیداً انتقادی دارد هرچند که خود – انتقادی است و هیچ فرد یا گروه خاصّی را مخاطب قرار نمی دهد و بلکه مخاطب اصلی، انسان است . 

این سایت باعث شد که همۀ معارف خود را بصورت مقالات بسیار کوتاه ژورنالیستی و بزبان بسیار ساده در قالب حدود سه هزار مقاله یکبار دگر بازیابی و بازنویسی کنم و از نو کشف نمایم که این مجموعه مقالات تحت عنوان «دائرةالمعارف عرفانی» در 25 فصل و عنوان کلّی تدوین شده و در اختیار همگان است.

در سال 86 که سال سایت مؤسسه است من مجال نگارش هیچ کتاب جدیدی را نیافتم الاّ در دو نوبت که هر بار حدود سه هفته سایت ما اشکال فنّی پیدا کرد و تعطیل شد که در هر یک از این دو نوبت یک کتاب جدید نوشتم که اوّلین آن همین کتاب است که پیش روی شماست و دوّمش کتاب مختصر و مفید «مبانی خود شناسی عرفانی» است که بنظر من عصاره و جمع بندی همۀ آثار من است که حدود پانزده سال در انتظار نوشته شدن آن بودم و خداوند توفیقش را نصیبم نمود .

این دو کتاب و مجموعۀ «دائرة المعارف عرفانی» که خود حدود 25 جلد کتاب تحت عناوین متفاوت محسوب می شود محصول این دو سال اخیر عمرم یعنی سالهای86- 85 می باشد که تنها ترین دورۀ کلّ زندگیم می باشد که در ظاهر و باطن تنهایم که سال 86 این تنهائی کامل و آشکار شد و من ظاهر و باطن یکی شدم یعنی تنها .

مقدّس ترین موجودی که در زندگیم کشف کردم انسان بود

“یکبار دگر می گویم که مقدّس ترین موجودی که در زندگیم کشف کردم انسان بود . من خدایم را در آدمها شناختم و لذا من در نزد خودم تمام حیات و هستی ام را مدیون مردمان می دانم اعم از خوب و بدشان ، باوفا و بی وفایشان . هرچند که تقریباً همۀ آنهائی که برایشان پدری و مادری و برادری و معلّمی و طبابت و نوکری کردم چون بارشان را بستند رفتند و بقول حافظ : یاد پدر نمی کنند این پسران ناخلف !

همۀ آثارم محصول تجربۀ تنهائی من است

همۀ آثارم محصول تجربۀ تنهائی من است . علّت جاذبۀ من در رابطه با دیگران نیز همین امر است آدمها جملگی جذب تنهائی من می شوند زیرا همه تنهایند و می بینند که می توان تنها و بی نیاز بود . نگاه من بر تنهائی آدمها آنها را بسوی من می کشاند . و تا زمانیکه بر تنهائی خود قرار دارند با من هم می توانند بمانند و هر گاه از تنهائی خود بیزار شدند و گریختند از من هم جدا می شوند و بسوی دریوزه گی و فساد می روند .

همۀ ارزشهای اخلاقی انسان محصول میزان تنهائی انسان و درک و پذیرش این مقام است : صدق ، عصمت ، شجاعت، کرامت ، معرفت ، تقوا، محبّت و غنای نفس و هویّت و حریّت و جوانمردی . زیرا گریز از تنهائی ، گریز از خداست . تنهائی آخرین و عالیترین مقام انسان در عالم وجود است و این همان الوهیت خدا در بشر است .

مجموعۀ آثارم بنای یک فرهنگ و تمدّن و تاریخ دگری است

من کاشف انسان بعنوان محلّ ظهور خداوند در عالم خاک بوده ام . که این ظهور در رابطه ها معنا می یابد. به بیان دیگر من روابط انسانها را چنان کشف نموده ام که گوئی تا قبل از این کشف نشده بود . رابطه ای که براساس مثلث من- تو- او قرار دارد و انسان این مثلث است و در این مثلث است که خداوند آشکار می شود که: هرگاه سه تن از شما راز دل نمائید چهارمی خداوند است . من بانی روانشناسی و جامعه شناسی و علوم تربیتی مبتنی بر دین و قرآن و امامت بوده ام . و به لحاظی مجموعۀ آثارم جز این نیست . و امّا بزرگترین و بکرترین مکاشفۀ من همان آخرالزّمان و قیامت جهان و انسان در دوران ماست. مجموعۀ آثارم بنای یک فرهنگ و تمدّن و تاریخ دگری است که بقای آیندۀ بشریّت را تضمین می کند .

و خدایم را سپاسگزارم که بمن این توفیق را عنایت کرد تا یکی از مفیدترین زندگیهای ممکن را در عصر جدید بر روی زمین تجربه و عرضه کنم بگونه ای که کلّ بشریّت از آن برخوردار شود و این برکت زندگانی من است که محبّت مرا به انسانها در تاریخ جاودانه و جاری نمود . و هنوز هم به لطف و برکت برتر او امیدوارم زیرا مهر او را پایانی نیست .

محوری ترین آثارم

عالیترین تبیین عرفانی- قرآنی- امامی آخرالزمان در این دوره ممکن گردید و بیش از یکصد رساله و دویست مقاله را بخود اختصاص داد که محوری ترین آنها عبارتند از: آخرالزمان شناسی عرفانی، مبانی هستی شناسی عرفانی، عرفان تاریخ، مذهب اصالت عشق (9جلد)، انسان کامل (سرگذشت علیین)، مبانی عرفان عملی، اخلاق عرفانی، خضرنامه، قلم خدا، راز دهر، حدیث وجود، خداشناسی امامیه و دیالکتیک دیالکتیک!

مجموعه آثارم را رایگان در اختیار همگان گذاشته ام

حقیقت اینست که کل ماهیت و زندگانیم در چشم بسیاری ذاتاً مشکوک است زیرا برای پول کار نمی کنم برای پول نمی نویسم و مجموعه آثارم را رایگان در اختیار همگان گذاشته ام تا اگر کسی هم خواهد آنرا چاپ و منتشر کند. چه راست گفت رسول خاتم(ص) که بزرگترین آفت امّت من پول است و بخل علمایش!

امروزه کشور ما تنها پایگاه حکومتی و مأمن شیعیان جهان است و تنها نظامی که بر محبت و ارادت به اهل بیت ولایت و عصمت بنا شده است بر ملتی که بر این عشق نفس می کشد. و در این بحران و فتنه های جهانی تنها کشور امن برای مسلمین و انقلابیون جهان است و با همه نواقص و کمبودهای ظاهری و باطنی که در ساختار و عملکردش داراست به لحاظ تاریخی تنها پایگاه و حامی ظهور امام زمان(عج) است و در این شرایط بحران جهانی که همه مستکبرین و نژادپرستان جهان کمر به نابودی این کشور بسته اند جز خود امام نتوانسته این کشور را برپا و امن سازد و حفاظت کند.


نقدهای ما

پس چه بعنوان یک مسلمان و شیعه و چه بعنوان یک ایرانی، فقط احمقان و تبهکاران می توانند با موجودیت این نظام عداوت کنند و در فکر براندازیش باشند لااقل بخاطر منافع مادی و جانی خودشان! زیرا امروزه ایران امن ترین کشور در منطقه و بلکه در جهان است. پس هر که پندارد که ما در اندیشه و آرزوی براندازی این نظام و مملکت هستیم از معارف و آثار ما هیچ فهم نکرده است و یا مغرضی تبهکار و دیوانه است و در سودای حکومت جور! بقای این نظام در میان اینهمه فتنه ها و دسیسه های داخلی و بین المللی و اینهمه بحرانهای داخلی و جهانی یک معجزه است و این معجزه جز نظر و ولایت امام زمان نیست.

نقدهای ما که تماماً فرهنگی و فکری و عقیدتی و معرفت شناسانه است نقدی جهت احیاء و ابقاء کشور و نظام است و ذاتاً از عشق به مقدسات عقیدتی این انقلاب است نه نقدی خصمانه و یا حتی رقیبانه! نقدهای ما تماماً عاشقانه و عارفانه است و کسی که از عشق و عرفان بیگانه است البته این نقدها را درنمی یابد. مجموعه آثار ما به یک لحاظ یک خود- انتقادی ملّی- شیعی است و لذا فقط وطن پرستان و عاشقان ولایت آنرا درک می کنند نه تشنگان قدرت! آری من هنوز یک انقلابی هستم ولی انقلابی که در خدمت انقلاب جهانی امام زمان باشد. هر چه که بلایای الهی بر جان و تن و حیثیت ما فزونی یافته قدرت بیان و مکاشفه و خلاقیت قلم الهی در دست ما نیز فزونی یافته است. زیرا هر بلای الهی یک بلی الهی به انسان است بشرط آنکه آدمی قدرت درک و تصدیقش را داشته باشد تا بلا را بر خود عذاب نسازد و خود را با هر بلا، بالا برد و به خدا رساند!

خلق جدید انسان

همانطور که نشان داده ایم خلق جدید انسان، خلقتی عرفانی و قرآنی و الساعه است و لذا در هم شکننده آفرینش نژادی می باشد که همان حیات تاریخی بشر است و اینست که یک وجه همه آثار من درباره مظالم حیات نژادی و نژادپرستانه است و راههای رهائی از این ظلمات. و آنهائی که در ارتباط نزدیکتری با من بوده اند و سپس آنهائی که آثارم را به جدیت پیگیری می کنند به نشانه های حقانیت این معارف در آفاق و انفس پی می برند و بلکه در زندگی شخصی و خانوادگی خود با آن روبرو می شوند و تصدیق می کنند که دیگر بر مبنای ارزشها و عواطف نژادی و عقاید تاریخی نه دینی ممکن است و نه دنیائی با عزّت حاصل می آید.

در حقیقت کسی که مرا در لابلای آثارم بشناسد بوضوح می بیند که این من من کردنم تماماً هوهو نمودن من است و این بظاهر کبرم عین غایت گذشت من از خودم می باشد که مستضعفترین و ناتوانترین انسانهای این دوران را عشق به حق پرستی اعطا می کند و آنچه که برای خود من به ارمغان می آورد سراسر خطر و شرر و تهمت و عداوت است و اسارت! من به فقر و ناتوانی و تنهائی و بیماری و محنت کشی ام می بالم تو هم اگر توانی بخودت از این حیث فخر کن تا بدانی که این چه جور کبر و فخری است و خودستائی! این خودستائی که در کتاب “”هستی بایستی”” به اوجش رسیده است ظهور انسان است یک انسان جهانی و فوق نژادی و ماورای فرقه ای آنهم از قلب قرآن محمدی ولی روح حقیقت هفتاد و دو مذهب را با خود داراست.

بهترین توصیه در روش مطالعاتی آثار ما

بهترین توصیه در روش مطالعاتی آثار ما اینست که اول زندگینامه ما را مطالعه کنید و سپس طبق ترتیب تاریخ تألیف کتب آغاز کنید که کتاب “”آیا است است”” اولین آنهاست.

ما تاکنون حدود پانصد رساله و سه هزار مقاله کوتاه تألیف نموده ایم و چند فقره ترجمه و مجموعه ای از اشعار و داستانهای کوتاه. که این اشعار و داستانهای کوتاه مربوط به سرآغاز تمرین قلم زنی ماست که فقط احساسات محض ما را بی هیچ تکلفی منعکس نموده است. این مجموعه آثار تا به امروز بصورت حدود یکصد و هفتاد جلد کتاب دسته بندی شده و در سایتها منتشر گردیده و هزاران نفر فارسی زبان آنرا دریافت کرده اند.

مجموعه این آثار و معارف چیزی جز معرفت و حکمت امامیه نیست

.. همه آثارم از سال 1375 به بعد محصول تعلیمات و تلقینات و الهامات امام زمان(عج) بوده است و لذا در یک کلام می گویم که مجموعه این آثار و معارف چیزی جز معرفت و حکمت امامیه نیست. و این بدان معنا نیست که بری از هر خطا هستند ولی نه خطائی در اصول دین و مذهب و حکمت بلکه شاید خطاهائی در جنبه اخبار و اطلاعات تاریخی و فن بیان یا علم لغت. زیرا بنده در دین و علوم و حکمت دینی یک انسان امّی بوده ام و هیچ سواد و تحصیلات کلاسیک نداشته ام.

که محوری ترین و بنیادی ترین آثارم

در پایان مایلم که محوری ترین و بنیادی ترین آثارم را که تا به امروز نوشته ام معرفی کنم که جامع همه معارف است و آن تألیفاتی است که از سال 1388 تاکنون پدید آمده اند که عبارتند از: نیستی شناسی، هستی شناسی عرفانی، آخرالزمان شناسی عرفانی، عرفان تاریخ، توحید عملی، پدیده شناسی توحیدی، مذهب اصالت عشق (9جلد)، قیامت نامه، مبانی عرفان عملی، سرّ ایمان، راز دهر، خداشناسی امامیه (7جلد)، حدیث وجود، دیالکتیک دیالکتیک و دائرة المشارق و المغارب قرآنی.

جمله پایانی

در پایان از همه کسانی که در این راه ما را به هر نیّتی یاری نمودند سپاسگزاریم و برای همه آنها در نزد خداوند طلب مغفرت و رحمت می نمائیم و امیدواریم که خداوند گناهان ما و آنها را جملگی عفو فرماید به حق محمد(ص) و آل محمد(ص)! آمین.

                                                                                        علی اکبر خانجانی

                                                                                           اسفند 1393

بیشتر بخوانید :

در کتاب زندگینامه ماوراء طبیعی من،اثر مولف
دانلود تمام کتابهای استاد علی اکبر خانجانی